فاطمه داراى جایگاهى کنار درِ جهنم است. وقتى روز قیامت مىشود، میان دو چشم هر نفر، مومن یا کافر نگاشته مىشود. آنگاه به کسى که دوستدار اهلبیت است و گناهان فراوانى دارد، دستور داده مىشود به آتش افکنده گردد. وقتى حضرت فاطمه آن شخص را مىبیند، مىگوید: بارالها! مولاى من! مرا فاطمه نام نهادى و به واسطه من مىخواستى از کسانى که دوستدار من و ذریهام هستند درگذرى. وعدهات حق است و تو از وعدهات تخلف نمىکنى.
حضرت معصومه علیه السلام نیز چون حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام داراى مقام شفاعت است. و احتمالا نامیده شدن وى به فاطمه بى ارتباط با این مقام نبوده است. به هر تقدیر به واسطه این بانوى گرامى بسیارى از شیعیان داخل بهشت مىگردند. در این باره امام صادق علیه السلام مىفرماید: بدانید براى بهشت هشت در است؛ سه تا از آنها به سوى قم باز مىشود. در آنجا بانویى قبض روح مىشود. او از جمله فرزندانم، و نامش فاطمه دختر موسى است. به شفاعت او همه شیعیان داخل بهشت مىگردند.
هیچ کس از خدام نبودند. پیش خودم فکر کردم آیا به حضور حضرت بروم یا نروم؟ در کنار رواق ایستادم؛ صداى آن حضرت را مىشنیدم، اما چیزى نمىفهمیدم. پس از مدتى آن حضرت از حرم بیرون آمد و من نیز از حرم بیرون آمدم و پشت سر او به راه افتادم . ناگهان ناپدید شد و هر چه جستجو کردم، دستم به دامنش نرسید و از فیض حضور آن بزرگوار محروم گشتم.»
برگرفته از سایت حضرت معصومه
آقاى شیخ عبدالله موسیانى از حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى نقل کردند: «شب زمستانى بود که من دچار بىخوابى شدم؛ خواستم به حرم بروم؛ دیدم بىموقع است؛ آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد، خواب نمانم؛ در عالم خواب دیدم خانمى وارد اطاق شد. چهره او را به خوبى دیدم ولى آن را توصیف نمىکنم . او به من فرمود: «سید شهاب! بلند شو و به حرم برو، عدهاى از زوار من پشت در حرم از سرما هلاک مىشوند، آنها را نجات بده.»
ایشان مىفرماید: «من به طرف حرم راه افتادم؛ دیدم پشت در شمالى حرم (طرف میدان آستانه) عدهاى زوار اهل پاکستان یا هندوستان (با آن لباسهاى مخصوص خودشان) در اثر سردى هوا پشت در حرم دارند به خود مىلرزند؛ در را زدم، حاج آقا حبیب - که جزو خدام حرم بود - با اصرار من در را باز کرد؛ من از مقابل (جلو) و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و در کنار ضریح آن حضرت به زیارت و عرض ادب پرداختند؛ من هم آب خواستم و براى نماز شب و تهجد وضو ساختم .»
برگرفته از سایت حضرت معصومه
حاج شیخ حسنعلى (که در اواخر عمر در مشهد ساکن بودند) به وسیله تلگراف، از فوت برادر مطلع مىشود، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا علیه السلام عرض مىکنند: «من خدمت برادرم را یک بار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین که بیایم اینجا و از شما خواهش کنم که به خواهرتان حضرت معصومه علیهاالسلام سفارش ایشان را بفرمائید که کمکى به برادرم بکند.»
همان شب یکى از تجار که از قضیه اطلاع نداشت، خواب مىبیند که به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شده است. در خواب به او مىگویند: «حضرت رضا علیه السلام به قم تشریف آوردند، یکى براى زیارت خواهرشان و یکى براى سفارش برادر حاج شیخ حسنعلى به حضرت معصومه علیهاالسلام.»
او معناى خواب را نمىفهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلى در میان مىگذارد و ایشان مىفرماید: «همان شب که شما خواب دیدى، من (درباره برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است.» مرحوم آقا سید محمد تقى خوانسارى پس از شنیدن این خواب فرمود: «از این خواب استفاده مىشود که قم در حریم حضرت معصومه علیهاالسلام است. باید حضرت امام رضا علیه السلام به قم تشریف فرما شوند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلى را به حضرت بفرمایند والاّ خود حضرت امام رضا علیه السلام مستقیما در کار مداخله نمىکنند؛ چون این در محدوده حضرت معصومه علیهاالسلام است و مداخله در این محیط نمىشود.»
برگرفته از سایت حضرت معصومه
همچنین امام رضا علیه السلام درباره آن حضرت فرمودند: «من زارها عارفا بحقها فله الجنة؛ (3) هر کس او را - در حالى که حقش را مىشناسد - زیارت کند، بهشت از آن اوست.»